اسم اصلی این نویسنده ویلیام سیدنی پورتر است که او هنری را به عنوان نام مستعار خودش انتخاب کرده.
داستان پلیس و سرود کلیسا
سوآپی روی نیمکتش در پارک میدان مدیسون با ناراحتی تکانی خورد. وقتی شبها صدای غازهای مهاجر به گوش میرسید و وقتی زنانی که پالتو پوست نداشتند، نسبت به شوهرانشان مهربان میشدند و وقتی سوآپی روی نیمکتش در پارک با ناراحتی تکان میخورد، میشد فهمید که زمستان دارد از راه میرسد.
یک برگ خشک روی لباس سوآپی افتاد. این علامت رسیدن زمستان بود. زمستان با ساکنین دائمی میدان پارک مدیسون مهربان بود و منصفانه ورودش را اعلام میکرد. سر چهارراه، او مقوایش را به دست باد شمال -پادوی همه خانه به دوشهای خیابانگرد- سپرد تا اهل محل خود را آماده رسیدن سرما سازند.