یار مهربان

معرفی جدیدترین و جذابترین کتاب ها
یار مهربان
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

سلام به همه ی بازدید کنندگان عزیز وبلاگ ketab2018 این وبلاگ یک وبلاگ همگانی است و با نظرات شما کامل میشود.ما منتظر انتقادات و نظرات شما هستیم...

اگر کتاب یا رمان خوبی می شناسید که در وبلاگ وجود ندارد به ما معرفی کنید.

و اگر می خواهید نویسنده شوید و اشعار،رمان ها و داستان های خود را در وبلاگ ما قرار دهید به ایمیل زیر مراجعه کنید.

برای اطلاعات بیشتر به این ایمل مراجعه کنید. mahan109910@gmil.com  

 


اسم اصلی این نویسنده ویلیام سیدنی پورتر است که او هنری را به عنوان نام مستعار خودش انتخاب کرده.

داستان پلیس و سرود کلیسا

سوآپی روی نیمکتش در پارک میدان مدیسون با ناراحتی تکانی خورد. وقتی شبها صدای غازهای مهاجر به گوش می‌رسید و وقتی زنانی که پالتو پوست نداشتند، نسبت به شوهرانشان مهربان می‌شدند و وقتی سوآپی روی نیمکتش در پارک با ناراحتی تکان می‌خورد، می‌شد فهمید که زمستان دارد از راه می‌رسد.

یک برگ خشک روی لباس سوآپی افتاد. این علامت رسیدن زمستان بود. زمستان با ساکنین دائمی میدان پارک مدیسون مهربان بود و منصفانه ورودش را اعلام می‌کرد. سر چهارراه، او مقوایش را به دست باد شمال -پادوی همه خانه به دوشهای خیابانگرد- سپرد تا اهل محل خود را آماده رسیدن سرما سازند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۴۴

آیا به اندازه کافی مرغ دارید؟

دهقانی در مزرعه‌اش یک مرغدانی بزرگ داشت. چند روز بود که تعدادی از مرغ‌های او می‌مردند. نمی‌دانست چه باید بکند، برای همین از همسایه‌اش مشورت خواست.
همسایه پرسید: «چه غذایی به مرغ‌ها می‌دهی؟»
دهقان گفت: «جوی دوسر.»
همسایه گفت: «نه، جوی دوسر خوب نیست. باید به آنها گندم بدهی.»
دو روز بعد که این دو در بازار به هم برخورد کردند، دهقان گفت: «اوضاع که بهتر نشده هیچ، در این چند روز بیست مرغ دیگر هم از بین رفته‌اند.»
مرد همسایه پرسید: «چه آبی به مرغ‌ها می‌دهی؟»
دهقان گفت: «مگر فرقی هم می‌کند؟ من به مرغ‌ها آب چاه می‌دهم.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۴۱

فرزند فاطمه اما، می‌آید. روز از همین روزها. اگر حتا ساعتی به پایان جهان مانده باشد. ظهور می‌کند درمکه. می‌آید. در مدینه. قبر دشمنان مادرش را می‌شکافد. آن‌ها را بیرون می‌آورد چون گفته شده:” موقع ظهور او خوب‌ترین‌ها و بدترین‌ها رجعت می‌کنند.پ

می‌بنددشان به درخت. درخت سبز می‌شود. بعضی‌ها می‌گویند این معجزه‌ی آن‌هاست. از فرزند فاطمه برمی‌گردند، او اما دشمنان مادر را سیلی می‌زند. همه‌ی انتقام مادرش را می‌گیرد.

فرزند فاطمه می‌آید. روزی از همین روزها… .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۵۳

روزی بهلول بر‌ هارون وارد شد.‌ هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۰

آورده اند که روزی زبیده زوجه ی هارون الرشید در راه بهلول را دید که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط می کشید.

پرسید : چه می کنی؟

گفت : خانه می سازم.

پرسید : این خانه را می فروشی؟

گفت : آری.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۰۵

کشور از لحاظ فنی ،صنعتی و اقتصادی،وابسته نگهداشت و وابسته تر کرد.

 سرنوشت یک کشور را در همه چیزش به خارج  وابسته کرد!

طوری که اگر یک وقت دشمنان اراده کنند،بتوانند این ملت را از همه چیز محروم کنند.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۰۲

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد ،وقتی تصور آن را می کنی.

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد ،وقتی آن را با تمام جزئیات تجسم می کنی.

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد ،وقتی انتظار آن را داری.

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد ،وقتی طرح واقعی و علمی را در ذهن می پردازی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۳۱

از تو می خواهم خدا

خداوندا

ای آفریننده ی کلمه ها

ای فروفرستندهی قرآن 

ای زیبا ترین کلمه

از اینکه می توانم کلمه هارا در کنار هم بگذارم و

حرف دلم را بر زبان بیاورم

تو را سپاس می گویم

ای کلمه ی نا محدود

یاری ام کن که برای دعا کردن

از بهترین کلمه ها استفاده کنم!

آمین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۲۰

هیچ کس مثل تو نیست.تو کسی هستی شبیه خودت.

هر کس تورا دیده یا وضعت را شنیده،

مادر بوده است یا پدر ،خواهر بوده است یا برادر

یا هرکس دیگری، فرقی نمی کند.

مهم این است که آن نشانی ها درست باشد .

نشانی درست تو این است:

دختر هستی ،شبیه بهار،

بارانی و لطیف و دوست داشتنی.

تو کوثری:چشمه ی جوشان الهی برای پدر مادرت. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۳۷

کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی خودکشی را که در شانزده سالگی به او دست داده است این گونه توصیف می کنه:

وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم وش بشه ی زهر را برداشتم.....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۱۱