مهمان های ناخوانده
شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۵۳ ق.ظ
روزی روزگاری در زیر آسمان آبی کلبه ی قشنگی بود که پیرزن مهربانی در آن زندگی می کرد . پیرزن همیشه تنها بود . او روزها به کارهای خانه اش رسیدگی می کرد و شب ها هم چون از تنهایی حوصله اش سر می رفت خیلی زود می خوابید. یک شب آسمان ابری شد و باران تندی گرفت . پیرزن تنها که خیلی از کارهای روزانه اش خسته بود رختخوابش را انداخت و می خواست بخوابد که صدای تق تق در را شنید... ادامه این مطلب را در کتاب قصه تصویری مهمان های ناخوانده به صورت رایگان مشاهده بفرمایید .
۹۷/۰۸/۲۶