بالا و پایین منار :
سر به آسمان بلند کرد و به آفتاب سوزان خیره شد. آفتاب به بالاترین محل خود رسیده بود و یکراست بر سر ملا میتابید. چند دقیقه دیگر ملا به بالای منار میرسید. آن وقت چیزی نمیگذشت که صدای او برای گفتن اذان ظهر در تمام شهر میپیچید. ملا با پاشنه کفش به پهلوی الاغ کوچک سفید خود فشار آورد تا تندتر برود.